Persian Vocabulary
Click on letter: GT-Google Translate; GD-Google Define; H-Collins; L-Longman; M-Macmillan; O-Oxford; © or C-Cambridge
GT
GD
C
H
L
M
O
a
GT
GD
C
H
L
M
O
able
/ˈeɪ.bl̩/ = ADJECTIVE: توانا, قابل, لایق, اماده, شایسته, صلاحیت دار, مستعد, دارای صلاحیت قانونی, خلیق, با استعداد;
USER: قادر, قادر است, که قادر, قادر خواهید بود, است قادر
GT
GD
C
H
L
M
O
activate
/ˈæk.tɪ.veɪt/ = VERB: فعال کردن, کنشور کردن, بفعالیت پرداختن, تخلیص کردن, سوق دادن, بکار انداختن;
USER: فعال کردن, فعال, را فعال, فعال سازی, فعال کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
adjust
/əˈdʒʌst/ = VERB: تنظیم کردن, سازگار کردن, وفق دادن, تعدیل کردن, میزان کردن, تسویه نمودن, مطابق کردن;
USER: تنظیم کردن, تنظیم, تنظیم کنید, را تنظیم, را تنظیم کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
advance
/ədˈvɑːns/ = NOUN: پیشرفت, مساعده, پیش پرداخت, جلو بردن, پیش روی, پیش قسط, سبقت;
VERB: پیش بردن, جلو بردن, جلو رفتن, ترقی دادن;
ADJECTIVE: از پیش فرستاده شده;
USER: پیشرفت, پیشبرد, در پیشبرد, پیش بردن, به پیشبرد
GT
GD
C
H
L
M
O
advanced
/ədˈvɑːnst/ = ADJECTIVE: پیشرفته, مترقی, قبلا تهیه شده, قبلا تجهیز شده, ترقی کرده, پیش افتاده, جلوافتاده;
USER: پیشرفته, جستجوی پیشرفته, های پیشرفته, جوی پیشرفته, و جوی پیشرفته
GT
GD
C
H
L
M
O
ahead
/əˈhed/ = ADVERB: پیش, جلو, در امتداد حرکت کسی, روبجلو;
USER: پیش, جلو, پیش رو, در آستانه, به آینده
GT
GD
C
H
L
M
O
all
/ɔːl/ = ADJECTIVE: تمام, همه, همه چیز, هر گونه, بسیار;
PRONOUN: کلیه, جمیع;
ADVERB: همگی, تماما, یکسره, داروندار;
USER: تمام, همه, تمامی, کلیه, از همه
GT
GD
C
H
L
M
O
also
/ˈɔːl.səʊ/ = ADVERB: همچنین, نیز, و همچنین, بعلاوه, همینطور, و نیز, گذشته از این;
USER: همچنین, نیز, همچنین می, نیز به, را نیز
GT
GD
C
H
L
M
O
an
GT
GD
C
H
L
M
O
and
/ænd/ = CONJUNCTION: و, و;
USER: و, ها و, و در, و به, است و
GT
GD
C
H
L
M
O
another
/əˈnʌð.ər/ = ADJECTIVE: دیگر, دیگری, سایر, جدا, غیر;
PRONOUN: یکی دیگر, شخص دیگر;
USER: دیگر, دیگری, یکی دیگر, یکی دیگر از, دیگری را
GT
GD
C
H
L
M
O
any
/ˈen.i/ = ADJECTIVE: هر, هیچگونه;
PRONOUN: هیچ, کدام, هیچ نوع, چه, از نوع, چقدر, چه نوع;
USER: هر, هیچ, هر گونه, هیچگونه, کدام
GT
GD
C
H
L
M
O
approaching
/əˈprəʊtʃ/ = VERB: نزدیک شدن, نزدیک امدن;
USER: نزدیک, نزدیک شدن, نزدیک شدن به, نزدیک می, نزدیک به
GT
GD
C
H
L
M
O
are
/ɑːr/ = VERB: هستیم, هستیم, هستید;
USER: هستیم, هستند, می باشد, عبارتند از, هستید
GT
GD
C
H
L
M
O
areas
/ˈeə.ri.ə/ = NOUN: منطقه, مساحت, ناحیه, سطح, حوزه, پهنه, فضا, طرف;
USER: مناطق, نواحی, زمینه های, از مناطق, حوزه های
GT
GD
C
H
L
M
O
as
/əz/ = ADVERB: مانند, چنانکه, بطوریکه, بعنوان مثال;
CONJUNCTION: چون, چنانکه, همچنانکه, هنگامیکه, چه, نظر باینکه;
PREPOSITION: در نتیجه;
USER: مانند, عنوان, به عنوان, را به عنوان, چون
GT
GD
C
H
L
M
O
aspects
/ˈæs.pekt/ = NOUN: منظر, نمود, وضع, سیما, صورت;
USER: جنبه های, جنبه, جنبههای, از جنبه, جنبه ها
GT
GD
C
H
L
M
O
assistance
/əˈsɪs.təns/ = NOUN: کمک, مساعدت, معاونت, معاضدت, دستیاری, رسیدگی, همدستی, مدد, پایمردی, مراعات;
USER: کمک, مساعدت, کمک های, به کمک, کمک به
GT
GD
C
H
L
M
O
automated
/ˈɔː.tə.meɪt/ = ADJECTIVE: خودکار شده, خود کار;
USER: خودکار شده, خودکار, اتوماتیک, های خودکار, خودکار می
GT
GD
C
H
L
M
O
automatically
/ˌɔː.təˈmæt.ɪ.kəl.i/ = ADVERB: بطور خودکار, بصورت خودکار, خودبخود, بطور غیرارادی;
USER: بطور خودکار, طور خودکار, به طور خودکار, به صورت خودکار, بصورت خودکار
GT
GD
C
H
L
M
O
autonomous
/ɔːˈtɒn.ə.məs/ = ADJECTIVE: مستقل, خود مختار, خودگردان, دارای حکومت مستقل, دارای زندگی مستقل, خودکاربطور غیر ارادی;
USER: مستقل, خودمختار, خود مختار, خودگردان, مستقل و
GT
GD
C
H
L
M
O
avoid
/əˈvɔɪd/ = VERB: اجتناب کردن, طفره رفتن, طفره رفتن از, دوری کردن از, احتراز کردن, الغاء کردن, حذر کردن از, عدول کردن;
USER: جلوگیری از, اجتناب, اجتناب از, اجتناب کنند, پرهیز از
GT
GD
C
H
L
M
O
be
/biː/ = VERB: بودن, شدن, ماندن, امر فعل بودن, وجود داشتن, زیستن;
USER: بودن, باشد, شود, تواند, می شود
GT
GD
C
H
L
M
O
best
/best/ = ADJECTIVE: بهترین, به بهترین وجه, بهترین کار, بزرگترین, نیکوترین, ممتاز, خوبترین, شایستهترین, عظیم ترین, به نیکوترین روش, اعلاء, خاصگی;
VERB: برتری جستن, سبقت گرفتن;
USER: بهترین, بهترین حالت, به بهترین, بهترین راه حل
GT
GD
C
H
L
M
O
board
/bɔːd/ = NOUN: تخته, تابلو, هيئت مدیره, میز غذا, غذای روی میز, اغذیه, میزشور یادادگاه, هيئت عامله یاامنا, هيئت بازرگانی, تخته یا مقوا و یا هر چیز مسطح;
VERB: سوار شدن, بکنار کشتی امدن, پانسیون شدن, خوراک دادن, تخته بندی کردن, تخته پوش کردن;
USER: تخته, هیئت مدیره, هیات مدیره, تابلو, هیئت مدیره در
GT
GD
C
H
L
M
O
braking
/breɪk/ = VERB: ترمز کردن;
USER: ترمز, ترمز را, ترمزگیری, های ترمز, ترمز در
GT
GD
C
H
L
M
O
by
/baɪ/ = PREPOSITION: توسط, با, بوسیله, از, بواسطه, بدست, بتوسط, از کنار, نزدیک, پهلوی;
ADVERB: کنار, در کنار;
USER: توسط, شده توسط, با, بوسیله, از
GT
GD
C
H
L
M
O
camera
/ˈkæm.rə/ = NOUN: دوربین, دوربین یا جعبه عکاسی;
USER: دوربین, دوربین های, دوربین را, های دوربین, دوربین به
GT
GD
C
H
L
M
O
cameras
/ˈkæm.rə/ = NOUN: دوربین, دوربین یا جعبه عکاسی;
USER: دوربین, دوربین های, دوربینهای, دوربین ها, از دوربین های
GT
GD
C
H
L
M
O
capable
/ˈkeɪ.pə.bl̩/ = ADJECTIVE: توانا, قابل, لایق, با استعداد, ماهر, مولد علم, دانا, وابسته به علم, جوهردار, صلاحیت دار;
USER: توانا, قادر, قادر به, که قادر, قادر است
GT
GD
C
H
L
M
O
car
/kɑːr/ = NOUN: اتومبیل, واگن, اطاق راه اهن, هفت ستاره دب اکبر, اطاق اسانسور;
USER: اتومبیل, ماشین, خودرو, ماشین را, ماشین های
GT
GD
C
H
L
M
O
care
/keər/ = NOUN: مراقبت, توجه, سرپرستی, مواظبت, پرستاری, غم, پروا, تیمار, بیم, دلواپسی غم;
VERB: غم خوردن, سرپرستی کردن;
USER: مراقبت, مراقبت از, اهمیت, اهمیتی, مراقبت می
GT
GD
C
H
L
M
O
center
/ˈsen.tər/ = NOUN: مرکز, میانه, مدار, میان, وسط و نقطه مرکزی;
VERB: در مرکز قرار گرفتن, تمرکز یافتن;
USER: مرکز, مراکز, در مرکز, به مرکز
GT
GD
C
H
L
M
O
certain
/ˈsɜː.tən/ = PRONOUN: بعضی, بعض;
ADJECTIVE: معین, مسلم, قطعی, فلان, معلوم, محقق, خاطر جمع, تاحدی;
NOUN: خاطرجمعی;
USER: معین, خاص, برخی از, بعضی, مسلم
GT
GD
C
H
L
M
O
champions
/ˈtʃæm.pi.ən/ = NOUN: قهرمان, پهلوان, مبارز, سلحشور, مجاهد;
USER: قهرمان, قهرمانان, قهرمانی, قهرمانان اروپا, قهرمان ها
GT
GD
C
H
L
M
O
changes
/tʃeɪndʒ/ = NOUN: تغییر, عوض, دگرگونی, تحول, پول خرد, مبادله, بدل, تصرف;
USER: تغییرات, تغییر, تغییراتی, تغییر در, از تغییرات
GT
GD
C
H
L
M
O
choose
/tʃuːz/ = VERB: انتخاب کردن, برگزیدن, گزیدن, خواستن, پسندیدن, جدا کردن;
USER: را انتخاب کنید, انتخاب, انتخاب کنید, را انتخاب, انتخاب می کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
compatible
/kəmˈpæt.ɪ.bl̩/ = ADJECTIVE: سازگار, همساز, موافق, جور, دمساز;
USER: سازگار, سازگار با, سازگار است, های سازگار, های سازگار با
GT
GD
C
H
L
M
O
conditions
/kənˈdɪʃ.ən/ = NOUN: وضعیت, شرط, حالت, چگونگی, حال, روزگار;
USER: شرایط, شرایطی, از شرایط, در شرایط, شرایط را
GT
GD
C
H
L
M
O
connected
/kəˈnek.tɪd/ = ADJECTIVE: متصل, مرتبط, پیوسته, مربوط, بسته, منتسب, مسلسل;
USER: متصل, متصل می, متصل شده, مرتبط, مربوط
GT
GD
C
H
L
M
O
control
/kənˈtrəʊl/ = NOUN: کنترل, بازرسی, باز بینی, کاربری;
VERB: کنترل کردن, نظارت کردن, تنظیم کردن;
USER: کنترل, را کنترل, کنترل کنید, کنترل می, در کنترل
GT
GD
C
H
L
M
O
currently
/ˈkʌr.ənt/ = USER: در حال حاضر, حال حاضر, حال حاضر در, در حال حاضر در, حال حاضر به
GT
GD
C
H
L
M
O
cuts
/kʌt/ = NOUN: برش, قطع, بریدگی, چاک, تخفیف, شکاف, معبر, کانال, جوی, مقطع;
USER: کاهش, بریدگی, برش های, بریدگی ها, بریدگی های
GT
GD
C
H
L
M
O
dashboard
/ˈdæʃ.bɔːd/ = NOUN: داشبورد;
USER: داشبورد, داشبورد را, داشبورد و, داشبورد به, داشبورد می
GT
GD
C
H
L
M
O
data
/ˈdeɪ.tə/ = NOUN: داده, اطلاعات, داده ها, سوابق, مفروضات, دانستهها, سراغ;
USER: اطلاعات, داده, داده ها, داده های, داده ها را
GT
GD
C
H
L
M
O
dedicated
/ˈded.ɪ.keɪ.tɪd/ = ADJECTIVE: اختصاصی, وقف شده;
USER: اختصاصی, اختصاص داده, اختصاص داده شده, اختصاص یافته است, اختصاص داده شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
degree
/dɪˈɡriː/ = NOUN: درجه, رتبه, مرتبه, پایه, منزلت, سیکل, زینه, دیپلم یا درجه تحصیل, طبقه, مرحله, پله, سویه;
USER: درجه, مدرک, درجه ای, مدرک تحصیلی, درجه و
GT
GD
C
H
L
M
O
detection
/dɪˈtek.ʃən/ = NOUN: کشف, ردیابی, اکتشاف, بازرسی, یافت, بازیابی, تفتیش, بروز;
USER: کشف, تشخیص, شناسایی, آشکارسازی, ردیابی
GT
GD
C
H
L
M
O
development
/dɪˈvel.əp.mənt/ = NOUN: توسعه, رشد, پیشرفت, نمو, ایجاد, بسط, ظهور, ترقی, سیر, تقریر, پیش روی, سیر تکاملی;
USER: توسعه, رشد, پیشرفت, ایجاد, نمو
GT
GD
C
H
L
M
O
digital
/ˈdɪdʒ.ɪ.təl/ = ADJECTIVE: دیجیتال, رقمی, انگشتی, پنجهای, وابسته به شماره;
USER: دیجیتال, دیجیتالی, های دیجیتال, های دیجیتالی, دیجیتال است
GT
GD
C
H
L
M
O
discover
/dɪˈskʌv.ər/ = VERB: پی بردن, یافتن, پیدا کردن, کشف کردن, دریافتن, مکشوف ساختن, من کشف کردم;
USER: پیدا کردن, کشف, را کشف, پی بردن, یافتن
GT
GD
C
H
L
M
O
displayed
/dɪˈspleɪ/ = VERB: نشان دادن, نمایش دادن, نمایاندن, ابراز کردن, اشکار کردن, تظاهر کردن;
USER: نمایش داده می, نمایش داده, نمایش داده شده, نمایش داده می شود, نشان داده شده
GT
GD
C
H
L
M
O
distance
/ˈdɪs.təns/ = NOUN: فاصله, مسافت, دوری, مسیر, بعد;
VERB: دور کردن, دورنگاه داشتن, پشت سرگذاشتن;
USER: فاصله, از راه دور, مسافت, فاصله ای, فاصله ی
GT
GD
C
H
L
M
O
do
/də/ = VERB: انجام دادن, عمل کردن, کردن, کفایت کردن, بدرد خوردن, این کلمه در ابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید;
USER: انجام دادن, انجام, انجام دهد, انجام این کار, کار را انجام
GT
GD
C
H
L
M
O
doubled
/ˈdʌb.l̩/ = USER: مضاعف, دو برابر, دو برابر شده, دو برابر شده است, دو برابر افزایش
GT
GD
C
H
L
M
O
down
/daʊn/ = ADJECTIVE: پایین, غمگین, دلتنگ, از کار افتاده, کرک صورت پایین;
ADVERB: پایین, سوی پایین, بطرف پایین, بزیر;
NOUN: پایین, کرک, پرهای ریزی که برای متکا بکار میرود;
PREPOSITION: زیر;
USER: پایین, کردن, به پایین, را پایین, پایین می
GT
GD
C
H
L
M
O
drive
/draɪv/ = VERB: راندن, بردن, اتومبیل راندن, تحریک کردن, عقب نشاندن, کوبیدن;
USER: راندن, رانندگی, رانندگی کنید, رانندگی می, رانندگی در
GT
GD
C
H
L
M
O
driver
/ˈdraɪ.vər/ = NOUN: راننده, محرک, شوفر, سورچی, گاری چی;
USER: راننده, درایور, راننده به, محرک, راننده را
GT
GD
C
H
L
M
O
drivers
/ˈdraɪ.vər/ = NOUN: راننده, محرک, شوفر, سورچی, گاری چی;
USER: رانندگان, درایور, راننده, درایور های, از رانندگان
GT
GD
C
H
L
M
O
driving
/ˈdraɪ.vɪŋ/ = NOUN: رانندگی;
ADJECTIVE: محرک;
USER: رانندگی, محرک, رانندگی در, های رانندگی, رانندگی به
GT
GD
C
H
L
M
O
dynamic
/daɪˈnæm.ɪk/ = ADJECTIVE: پویا, حرکتی, وابسته به نیروی محرکه;
NOUN: جنباننده, شخص پرانرژی;
USER: پویا, دینامیکی, های پویا, پویا و, پویا را
GT
GD
C
H
L
M
O
enable
/ɪˈneɪ.bl̩/ = VERB: قادر ساختن, توانا ساختن, وسیله فراهم کردن, تهیه کردن برای, اختیار دادن;
USER: قادر ساختن, فعال کردن, را قادر, قادر می سازد, را قادر می سازد
GT
GD
C
H
L
M
O
end
/end/ = NOUN: پایان, انتها, خاتمه, آخر, ختم, اتمام, منظور, سر, سرانجام, فرجام;
VERB: خاتمه دادن, پایان یافتن;
USER: پایان, آخر, انتها, منظور, خاتمه
GT
GD
C
H
L
M
O
engine
/ˈen.dʒɪn/ = NOUN: موتور, ماشین, ماشین بخار, محرک, اسباب, الت;
USER: موتور, موتور های, موتور را, های موتور, موتور در
GT
GD
C
H
L
M
O
english
/ˈɪŋ.ɡlɪʃ/ = NOUN: انگلیسی;
VERB: بانگلیسی دراوردن;
ADJECTIVE: مربوط به مردم و زبان انگلیسی
GT
GD
C
H
L
M
O
ensure
/ɪnˈʃɔːr/ = VERB: مطمئن ساختن, تضمین کردن, حتمی کردن, متقاعد کردن, مراقبت کردن در;
USER: اطمینان از, اطمینان, حصول اطمینان, اطمینان حاصل, حصول اطمینان از
GT
GD
C
H
L
M
O
even
/ˈiː.vən/ = ADVERB: حتی, هم, بلکه;
NOUN: زوج, عدد زوج, اعداد جفت;
ADJECTIVE: هموار, درست, صاف, مساوی, متعادل, مسطح;
VERB: هموار کردن, صاف کردن, واریز کردن, مسطح کردن;
USER: حتی, و حتی, حتی در, هم
GT
GD
C
H
L
M
O
evolution
/ˌiː.vəˈluː.ʃən/ = NOUN: تکامل, تحول, سیر تکاملی, تکامل تدریجی, فرگشت, چرخش, تغییر شکل, فرضیه سیرتکامل, حرکت دورانی;
USER: تکامل, تحول, سیر تکاملی, فرگشت, تکامل تدریجی
GT
GD
C
H
L
M
O
eyes
/aɪ/ = NOUN: چشم, بینایی, دیده, کاراگاه, عین, دهانه, سوراخ سوزن, مرکز هر چیزی, باجه, دکمه یا گره سیب زمینی;
USER: چشم, چشمان, چشم ها, چشم های, به چشم
GT
GD
C
H
L
M
O
f
/ef/ = USER: F, f با, F را, اف, f به,
GT
GD
C
H
L
M
O
far
/fɑːr/ = ADVERB: بسیار, خیلی, دور از, زیاد, بعلاوه;
ADJECTIVE: دور دست, بعید;
USER: دور از, دور, بسیار, به مراتب, به دور
GT
GD
C
H
L
M
O
features
/ˈfiː.tʃər/ = NOUN: سیما;
USER: ویژگی های, ویژگی, امکانات, از ویژگی های, از ویژگی
GT
GD
C
H
L
M
O
flow
/fləʊ/ = NOUN: جریان, گردش, روند, رودخانه, روانی, مد, مد, بده, باطلاق;
VERB: جاری بودن, روان شدن, سلیس بودن, شریدن, فروهشتن;
USER: جریان, گردش, روند, جریان را, جریان های
GT
GD
C
H
L
M
O
follow
/ˈfɒl.əʊ/ = VERB: دنبال کردن, پیروی کردن, تعقیب کردن, پیروی کردن از, متابعت کردن, فهمیدن, درک کردن, در ذیل امدن;
NOUN: استنباط;
USER: دنبال کردن, دنبال, را دنبال, به دنبال, دنبال کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
for
/fɔːr/ = PREPOSITION: برای, مربوط به, بخاطر, در برابر, بمنظور, برای اینکه, در مدت, در مقابل, بجهت, از طرف, بجای;
CONJUNCTION: زیرا که;
USER: برای, را برای, به مدت, ها برای, شده برای
GT
GD
C
H
L
M
O
from
/frɒm/ = PREPOSITION: از, از روی, از پیش, بواسطه, در نتیجه;
USER: از, را از, که از, ها از, و از
GT
GD
C
H
L
M
O
front
/frʌnt/ = NOUN: جلو, جبهه, نما, پیش, جبهه جنگ, صف پیش;
ADJECTIVE: جلودار;
VERB: رو کردن به, مواجه شده با, روبروی هم قرار دادن, در صف جلو قرار گرفتن;
USER: جلو, مقابل, جلوی, جبهه, های جلو
GT
GD
C
H
L
M
O
functions
/ˈfʌŋk.ʃən/ = NOUN: تابع, عمل, کارکرد, کار, وظیفه, ماموریت, کار ویژه, مقام, ایفاء, ایین رسمی, پیشه;
USER: توابع, عملکرد, عملکردهای, از توابع, توابع به
GT
GD
C
H
L
M
O
further
/ˈfɜː.ðər/ = ADJECTIVE: بیشتر, بعدی, دیگر, جلوتر, مجدد, اضافی, زائد;
ADVERB: بعلاوه, دورتر;
VERB: پیش بردن, جلو بردن, ادامه دادن, پیشرفت کردن, کمک کردن به;
USER: بیشتر, بعدی, دیگر, جلوتر, دورتر
GT
GD
C
H
L
M
O
give
/ɡɪv/ = VERB: دادن, دادن, بخشیدن, ارائه دادن, رساندن, واگذار کردن, اتفاق افتادن, بمعرض نمایش گذاشتن, تخصیص دادن, نسبت دادن به, شرح دادن;
NOUN: دهش;
USER: دادن, را, بدهد, من بدهید, به من بدهید
GT
GD
C
H
L
M
O
go
/ɡəʊ/ = VERB: رفتن, راه رفتن, گشتن, گذشتن, شدن, روانه ساختن, رهسپار شدن, کار کردن, رواج داشتن, روی دادن, راهی شدن;
NOUN: سیر;
USER: رفتن, بروید, برود, برو, رفتن به
GT
GD
C
H
L
M
O
greater
/ˈɡreɪ.tər/ = USER: بیشتر, بیشتری, بزرگتر, بیشتری را, بیشتر از
GT
GD
C
H
L
M
O
hands
/ˌhænd.ˈzɒn/ = NOUN: دست, طرف, دسته, عقربه, پنجه, دست خط, دخالت, کمک, خط, پهلو, پیمان, یک وجب, شرکت;
USER: دست, دستان, دستها, دست های, به دست
GT
GD
C
H
L
M
O
have
/hæv/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از;
NOUN: مالک;
USER: داشتن, داشته, دارند, دارای, داشته باشند
GT
GD
C
H
L
M
O
having
/hæv/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از;
USER: داشتن, با داشتن, دارا بودن, به داشتن, اختیار داشتن
GT
GD
C
H
L
M
O
heavy
/ˈhev.i/ = ADJECTIVE: سنگین, زیاد, سخت, قوی, گران, فربه, وزین, کند, دل سنگین, تیره, ابری, ابستن, سنگین جثه, پر زحمت, توپر, بار دار;
USER: سنگین, های سنگین, سنگین است, سنگین و, زیاد
GT
GD
C
H
L
M
O
highly
/ˈhaɪ.li/ = ADVERB: خیلی;
USER: خیلی, بسیار, شدت, به شدت, های بسیار
GT
GD
C
H
L
M
O
highways
/ˈhaɪ.weɪ/ = NOUN: بزرگراه, شاهراه, راه;
USER: بزرگراه, بزرگراه ها, بزرگراه های, بزرگراهها, شاهراه ها
GT
GD
C
H
L
M
O
however
/ˌhaʊˈev.ər/ = CONJUNCTION: اما, هر چند, اگر چه, معهذا, هر قدر هم;
ADVERB: بهر حال, هنوز, ضمنا, با اینکه;
USER: اما, با این حال, هر چند, به هر حال, با این وجود
GT
GD
C
H
L
M
O
if
/ɪf/ = CONJUNCTION: اگر, چنانچه, چه, هر گاه, کاش, ایا, خواه, هر وقت, ای کاش, بفرض;
NOUN: شرط, تصور;
USER: اگر, در صورت, در صورتی, چنانچه
GT
GD
C
H
L
M
O
in
/ɪn/ = PREPOSITION: به, از, با, توی, هنگام, روی, بر حسب, در ظرف, بالای, نزدیک, اندر, در توی, بطرف, نزدیک ساحل;
USER: به, در, را در, از, با
GT
GD
C
H
L
M
O
instructions
/ɪnˈstrʌk.ʃən/ = NOUN: دستور العمل, راهنمایی, اموزش, فرمان, سفارش;
USER: دستورالعمل, دستور, دستورات, دستور دارند, دستورالعملهای
GT
GD
C
H
L
M
O
introduce
/ˌɪn.trəˈdjuːs/ = VERB: معرفی کردن, مرسوم کردن, نشان دادن, باب کردن, اشنا کردن;
USER: معرفی, را معرفی, معرفی می, در معرفی, را معرفی می
GT
GD
C
H
L
M
O
it
/ɪt/ = PRONOUN: آن, ان, او, ان چیز, ان جانور;
USER: آن, از آن, در آن, آن را به, به آن
GT
GD
C
H
L
M
O
its
/ɪts/ = PRONOUN: مال آن, مال ان, خودمانی, ... آن;
USER: آن, خود, خود را, آن را, آن در
GT
GD
C
H
L
M
O
keep
/kiːp/ = VERB: نگاه داشتن, حفظ کردن, ادامه دادن, نگه داری کردن, اداره کردن, مداومت بامری دادن, جلو گیری کردن;
NOUN: حفاظت, نگاهداری, توجه, امانت داری, علوفه;
USER: نگاه داشتن, حفظ, نگه داشتن, نگه دارید, را نگه دارید
GT
GD
C
H
L
M
O
kinds
/kaɪnd/ = NOUN: نوع, گونه, جنس, جور, دسته, قسم, طرز, کیفیت, در مقابل پولی, طبقه, گروه;
USER: انواع, نوع, از انواع, انواع و اقسام
GT
GD
C
H
L
M
O
lane
/leɪn/ = NOUN: کوچه, راه باریک, گلو, نای, خط سیر هوایی, راه دریایی;
USER: کوچه, خط, لین, از خط, Lane در
GT
GD
C
H
L
M
O
lines
/laɪn/ = NOUN: خط, سطر, مسیر, رده, ردیف, رشته, سیم, بند, طرح, جاده, ریسمان, رسن, دهنه, لجام, مسیر کهباخط کشی مشخص میشود;
USER: خطوط, خط, از خطوط, خطوط را, خطوط و
GT
GD
C
H
L
M
O
long
/lɒŋ/ = ADJECTIVE: بلند, طولانی, دراز, طویل, دیر, مدید, مفصل, کشیده, متوالی, ژرف;
ADVERB: گذشته از وقت;
VERB: اشتیاق داشتن, میل داشتن, ارزوی چیزی را داشتن, مناسب بودن;
USER: طولانی, بلند, دراز, های طولانی, طولانی مدت
GT
GD
C
H
L
M
O
made
/meɪd/ = ADJECTIVE: ساخته, مصنوع, تربیت شده, معمول;
USER: ساخته, ساخته شده, شده, ساخته شده است, شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
maintain
/meɪnˈteɪn/ = VERB: نگه داشتن, حفظ کردن, برقرار داشتن, ادامه دادن, مدعی بودن, نگه داری کردن, ابقا کردن, حمایت کردن از;
USER: نگه داشتن, حفظ, را حفظ, حفظ کند, به حفظ
GT
GD
C
H
L
M
O
malfunction
/ˌmælˈfʌŋk.ʃən/ = NOUN: سوء عمل, بدعمل کردن;
VERB: بدعمل کردن;
USER: سوء عمل, نقص, نقص در عملکرد دستگاه, نقص در عملکرد, بدعمل کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
manage
/ˈmæn.ɪdʒ/ = VERB: اداره کردن, گرداندن, مباشرت کردن, ضبط کردن, از پیش بردن, سرپرستی کردن;
NOUN: اسب اموخته;
USER: اداره کردن, مدیریت, اداره, به مدیریت, در مدیریت
GT
GD
C
H
L
M
O
may
/meɪ/ = VERB: میتوان, امکان داشتن, توانایی داشتن, قادر بودن, ایکاش;
USER: ممکن است, ممکن, ممکن است به, ممکن است در
GT
GD
C
H
L
M
O
medium
/ˈmiː.di.əm/ = ADJECTIVE: متوسط, معتدل, نیم پز;
NOUN: رسانه, محیط کشت, واسطه, وسیله;
USER: متوسط, رسانه, محیط کشت, واسطه, وسیله
GT
GD
C
H
L
M
O
merging
/mɜːdʒ/ = VERB: ادغام کردن, یکی کردن, ترکیب کردن, فراگرفته, ممزوج کردن, مستهلک شدن, غرق شدن, مخلوط کردن, فرو رفتن;
USER: ادغام, از ادغام, ادغام و, توانایی ادغام, پیوستن و ادغام
GT
GD
C
H
L
M
O
mind
/maɪnd/ = NOUN: ذهن, خاطر, عقل, خیال, ضمیر, خرد, سامان;
VERB: یاداوری کردن, تذکر دادن, مراقب بودن, مواظبت کردن, ملتفت بودن;
USER: ذهن, ذهن می, ذهن متبادر, در ذهن, ذهن متبادر می
GT
GD
C
H
L
M
O
mode
/məʊd/ = NOUN: طرز, سبک, طریقه, وجه, طریق, اسلوب, رسم, طرز عمل, مقام, فن, طور;
USER: طرز, حالت, در حالت, حالت های, به حالت
GT
GD
C
H
L
M
O
more
/mɔːr/ = ADVERB: بیشتر, بیش, بعلاوه;
ADJECTIVE: زیادتر;
USER: بیشتر, بیش, تر, بیشتری, بیشتر در
GT
GD
C
H
L
M
O
multitude
/ˈmʌl.tɪ.tjuːd/ = NOUN: بسیاری, گروه, گروه بسیار, جمعیت کثیر;
USER: بسیاری, کثرت, انبوهی, انبوه, تعداد زیادی
GT
GD
C
H
L
M
O
navigational
/ˌnæv.ɪˈɡeɪ.ʃən/ = USER: ناوبری, های ناوبری, ناوبری از
GT
GD
C
H
L
M
O
necessary
/ˈnes.ə.ser.i/ = ADJECTIVE: لازم, ضروری, واجب, بایسته, بایا, دروار;
USER: لازم, ضروری, لازم است, لازم را, ضروری است
GT
GD
C
H
L
M
O
next
/nekst/ = ADJECTIVE: بعد, کنار, دیگر, اینده, مجاور, پهلویی, مابعد, زیرین, جنبی, نزدیک ترین;
PREPOSITION: جنب;
ADVERB: سپس;
USER: بعد, بعدی, آینده, کنار, در کنار
GT
GD
C
H
L
M
O
notified
/ˈnəʊ.tɪ.faɪ/ = VERB: اعلام کردن, اگاه ساختن, اعلام داشتن, اخطار کردن, اگاهی دادن;
USER: اطلاع, مطلع, اطلاع داده, ابلاغ, به اطلاع
GT
GD
C
H
L
M
O
objects
/ˈɒb.dʒɪkt/ = NOUN: شیء, هدف, موضوع, مفعول, مقصود, شیی, چیز, کالا, منظره, شیی ء;
USER: اشیاء, اشیا, از اشیاء, اشیاء را, اشیاء به
GT
GD
C
H
L
M
O
of
/əv/ = PREPOSITION: از, از لحاظ, از طرف, در باره, ز, در جهت, از مبدا, از منشا, در سوی, بوسیله;
USER: از, در, ای از, را از
GT
GD
C
H
L
M
O
off
/ɒf/ = ADJECTIVE: خاموش, دور, دورتر, بی موقع;
PREPOSITION: از روی, بسوی, از محلی بخارج, از یک سو, از کنار;
NOUN: کساد;
USER: خاموش, کردن, خارج, دور, خارج از
GT
GD
C
H
L
M
O
offer
/ˈɒf.ər/ = NOUN: پیشنهاد, ارائه, عرضه, پیشکش, تقدیم;
VERB: عرضه کردن, پیشنهاد کردن, تقدیم داشتن, پیشکش کردن, عرضه داشتن, فدا کردن;
USER: ارائه, پیشنهاد, عرضه, ارائه دهد, ارائه می
GT
GD
C
H
L
M
O
offering
/ˈɒf.ər.ɪŋ/ = NOUN: ارائه, پیشکش;
USER: ارائه, ارائه می, را ارائه, از ارائه, ارائه به
GT
GD
C
H
L
M
O
on
/ɒn/ = PREPOSITION: بر, روی, بر روی, به, برای, در باره, بالای, در روی, راجع به, در بر, سر;
ADJECTIVE: روشن;
USER: بر, روی, بر روی, به, برای
GT
GD
C
H
L
M
O
once
/wʌns/ = ADVERB: یک مرتبه, سابقا, یکبار دیگر, فقط یکبار, یکوقتی;
USER: یک بار, بار, یکبار, یک بار در, یک بار به
GT
GD
C
H
L
M
O
one
/wʌn/ = یکی, تک, یگانه;
PRONOUN: کسی;
NOUN: شخص, آدم, واحد, یک واحد, یک عدد, شخصی, عدد یک, شماره یک, یکی از همان;
USER: یک, یکی, یکی از, کسی, شخص
GT
GD
C
H
L
M
O
onwards
/ˈɒn.wədz/ = USER: بعد, به بعد, بعد از
GT
GD
C
H
L
M
O
operate
/ˈɒp.ər.eɪt/ = VERB: عمل کردن, اداره کردن, گرداندن, بکار انداختن, راه انداختن, قطع کردن, بفعالیت واداشتن, بهرهبرداری کردن, دایر بودن, عمل جراحی کردن;
USER: عمل, کار گیرند, عمل می, به کار گیرند, عمل می کنند
GT
GD
C
H
L
M
O
operating
= ADJECTIVE: عملیاتی;
USER: عملیاتی, عامل, های عملیاتی, های عامل, عامل های
GT
GD
C
H
L
M
O
or
/ɔːr/ = CONJUNCTION: یا, یا اینکه, چه, خواه, یا انکه;
USER: یا, و یا, یا به, یا در, و یا برای
GT
GD
C
H
L
M
O
other
/ˈʌð.ər/ = ADJECTIVE: دیگر, سایر, دیگری, غیر, متفاوت, جز این, مغایر;
USER: دیگر, سایر, دیگری, های دیگر, غیر
GT
GD
C
H
L
M
O
park
/pɑːk/ = NOUN: پارک, گردشگاه, باغ ملی, پردیز, شکارگاه محصور;
VERB: درماندگاه اتومبیل نگاهداشتن, اتومبیل را پارک کردن, قرار دادن;
USER: پارک, پارک های, پارک در, پارک را, پارک به
GT
GD
C
H
L
M
O
peace
/piːs/ = NOUN: صلح, صلح و صفا, سازش, سلامتی, ارامش, سلامت, اشتی;
USER: صلح, صلح است, صلح در, صلح به
GT
GD
C
H
L
M
O
peripheral
/pəˈrɪf.ər.əl/ = ADJECTIVE: جنبی, پیرامونی, خارجی, خارجی, ثانوی, دورهای, وابسته به محیط;
USER: جنبی, محیطی, های جانبی, پیرامونی, های محیطی
GT
GD
C
H
L
M
O
possible
/ˈpɒs.ə.bl̩/ = ADJECTIVE: ممکن, امکان پذیر, محتمل, مقدور, میسر, شدنی, بالقوه;
NOUN: امکان;
USER: ممکن, امکان, امکان پذیر, محتمل, میسر
GT
GD
C
H
L
M
O
potential
/pəˈten.ʃəl/ = NOUN: پتانسیل, عامل بالقوه;
ADJECTIVE: بالقوه, نهانی, پنهانی, ذخیرهای, دارای استعداد نهانی;
USER: پتانسیل, بالقوه, های بالقوه, بالقوه است, بالقوه را
GT
GD
C
H
L
M
O
preview
/ˈpriː.vjuː/ = NOUN: پیش دید, اطلاع قبلی, پیش چشی;
VERB: پیش دید کردن, قبلا رویت کردن;
USER: پیش دید, پیشنمایش, پیش نمایش, پیش, پیشنمایش است
GT
GD
C
H
L
M
O
prompted
/prɒmpt/ = VERB: بر انگیختن, بفعالیت واداشتن, سوفلوری کردن;
USER: را برانگیخت, باعث, وادار, برانگیخت, باعث شد
GT
GD
C
H
L
M
O
published
/ˈpʌb.lɪʃ/ = VERB: منتشر کردن, چاپ کردن, صادر کردن, منتشر شدن, طبع ونشر کردن, منتشر ساختن;
USER: منتشر شده, منتشر, به چاپ, منتشر شد, منتشر شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
radar
/ˈreɪ.dɑːr/ = NOUN: رادار;
USER: رادار, راداری, های رادار, های راداری, رادار را
GT
GD
C
H
L
M
O
range
/reɪndʒ/ = NOUN: محدوده, برد, حدود, حوزه, تیر رس, رسایی, دسترسی, خط مبنا, منحنی مبنا, چشم رس;
VERB: تغییر کردن, در صف اوردن, اراستن, مرتب کردن, میزان کردن, سیر و حرکت کردن;
USER: محدوده, دامنه, برد, حدود, در محدوده
GT
GD
C
H
L
M
O
real
/rɪəl/ = ADJECTIVE: واقعی, حقیقی, راستین, عملی, طبیعی, موجود, حسابی, غیر مصنوعی, بی خدشه, صمیمی;
NOUN: ریل, اصل;
USER: واقعی, حقیقی, واقعی است, های واقعی, واقعی را
GT
GD
C
H
L
M
O
rear
/rɪər/ = NOUN: عقب, پشت, دنبال;
VERB: پروردن, تربیت کردن, بلند کردن, افراشتن, نمودار شدن;
USER: عقب, پشت, های عقب, عقب است
GT
GD
C
H
L
M
O
recognize
/ˈrek.əɡ.naɪz/ = VERB: شناختن, تشخیص دادن, برسمیت شناختن, باز شناختن, تصدیق کردن;
USER: شناختن, تشخیص, رسمیت شناختن, را تشخیص, به رسمیت شناختن
GT
GD
C
H
L
M
O
regulations
/ˌreɡ.jʊˈleɪ.ʃən/ = NOUN: مقرره, تنظیم, قانون, قاعده, تعدیل, دستور, ایین نامه;
USER: مقررات, آیین نامه, قوانین و مقررات, از مقررات, مقررات در
GT
GD
C
H
L
M
O
relaxed
/rɪˈlækst/ = ADJECTIVE: خاموش;
USER: آرام, آرامش, آرام است, راحت, آرامش کرده
GT
GD
C
H
L
M
O
relevant
/ˈrel.ə.vənt/ = ADJECTIVE: مربوط, مناسب, وابسته, مطابق, وارد;
USER: مربوط, مربوطه, های مربوطه, مناسب, وابسته
GT
GD
C
H
L
M
O
relieved
/rɪˈliːvd/ = VERB: تخفیف دادن, خلاص کردن, کمک کردن, تسلی دادن, بر کنار کردن, تغییر پست دادن, بر جسته ساختن, ریدن, داشتن;
USER: رها, برطرف, آسوده
GT
GD
C
H
L
M
O
remain
/rɪˈmeɪn/ = VERB: ماندن, باقی ماندن, اقامت کردن;
NOUN: اثر باقی مانده;
USER: ماندن, باقی می ماند, باقی مانده, باقی مانده است, باقی خواهد ماند
GT
GD
C
H
L
M
O
remaining
/rɪˈmeɪ.nɪŋ/ = ADJECTIVE: باقی مانده, مانده;
USER: باقی مانده, های باقی مانده, مانده, باقی مانده را, باقی مانده در
GT
GD
C
H
L
M
O
required
/rɪˈkwaɪər/ = ADJECTIVE: ضروری, خواسته, بایسته;
USER: ضروری, نیاز, لازم, مورد نیاز است, های مورد نیاز
GT
GD
C
H
L
M
O
road
/rəʊd/ = NOUN: جاده, راه, مسیر, خیابان, خط, طریق, راه اهن;
ADJECTIVE: بجاده;
USER: جاده, راه, جاده ها, مسیر, خیابان
GT
GD
C
H
L
M
O
roadmap
/ˈrōdmap/ = USER: نقشه راه, نقشه, رهنمای, نقشه راهی, نقشه مسیر,
GT
GD
C
H
L
M
O
routes
/ruːt/ = NOUN: مسیر, راه, جاده, خط سیر, سمت, طرف, جریان معمولی;
USER: راه, مسیرهای, مسیر, راه های, مسیر های
GT
GD
C
H
L
M
O
safe
/seɪf/ = ADJECTIVE: ایمن, امن, مطمئن, بی خطر, محفوظ, صحیح, اطمینان بخش, محفوظ از خطر, صدمه نخورده;
NOUN: گاو صندوق;
USER: ایمن, امن, مطمئن, بی خطر, محفوظ
GT
GD
C
H
L
M
O
safely
/ˈseɪf.li/ = USER: با خیال راحت, خیال راحت, ایمن, خیال راحت می, خیال راحت از
GT
GD
C
H
L
M
O
self
/self/ = PRONOUN: خود, خویشتن, خویش;
NOUN: نفس, نفس خود, شخصیت, جنبه, حالت, وضع, حال;
USER: خود, نفس, از خود, خویشتن, خویش
GT
GD
C
H
L
M
O
sensor
/ˈsen.sər/ = NOUN: حسی, حساس, ضبط کننده, گیرنده یا دریافت کننده خاطرات حسی, عضو حسی;
USER: حسی, سنسور, حسگر, سنسور را, های سنسور
GT
GD
C
H
L
M
O
sensors
/ˈsen.sər/ = NOUN: حسی, حساس, ضبط کننده, گیرنده یا دریافت کننده خاطرات حسی, عضو حسی;
USER: سنسور, سنسورهای, سنسورها, حسگرها, حسگرهای
GT
GD
C
H
L
M
O
short
/ʃɔːt/ = ADJECTIVE: کوتاه, مختصر, کمتر, کوچک, قاصر, موجز, کسردار, غیر کافی, بی مقدمه;
NOUN: خلاصه;
VERB: اتصالی پیدا کردن;
USER: کوتاه, خلاصه, مختصر, کمتر, کوچک
GT
GD
C
H
L
M
O
side
/saɪd/ = NOUN: سمت, طرف, ضلع, سو, پهلو, جانب, کناره, جنب;
VERB: طرفداری کردن, طرفداری کردن از, در یکسو قرار دادن;
USER: سمت, طرف, ضلع, سو, جانب
GT
GD
C
H
L
M
O
sing
/sɪŋ/ = VERB: خواندن, سرودن, اواز خواندن, سرود خواندن, سراییدن;
NOUN: سرود, اواز, تصنیف;
USER: خواندن, آواز خواندن, آواز بخواند, سرود, آواز خواندن به
GT
GD
C
H
L
M
O
slow
/sləʊ/ = ADJECTIVE: کند, تدریجی, اهسته, سست, کودن, تنبل;
VERB: اهسته کردن یا شدن;
USER: کند, آهسته, سرعت, کاهش سرعت, کم کردن سرعت
GT
GD
C
H
L
M
O
soon
/suːn/ = ADVERB: زود, بزودی, طولی نکشید, عنقریب, قریبا;
USER: بزودی, زودی, به زودی, زود, به زودی به
GT
GD
C
H
L
M
O
speed
/spiːd/ = NOUN: سرعت, شتاب, تندی, کامیابی, میزان شتاب, درجه تندی, وضع, حالت;
VERB: سرعت گرفتن, شانس خوب داشتن, کامیاب بودن, باسرعت راندن;
USER: سرعت, بردن سرعت, با سرعت, بالا بردن سرعت, شتاب
GT
GD
C
H
L
M
O
steering
/ˈstɪə.rɪŋ ˌkɒl.əm/ = VERB: هدایت کردن, راندن, اداره کردن, بردن, راهنمایی کردن;
USER: فرمان, راهبری, سیستم فرمان, فرمان را, فرمان و
GT
GD
C
H
L
M
O
step
/step/ = NOUN: گام, مرحله, قدم, پله, پلکان, رفتار, صدای پا, رکاب, رتبه, درجه;
VERB: قدم زدن, قدم برداشتن;
USER: گام, قدم, مرحله, گام به, پله
GT
GD
C
H
L
M
O
subtitles
/ˈsʌbˌtaɪ.tl̩/ = NOUN: عنوان فرعی, لقب فرعی, عنوان فرعی مقاله;
USER: زیرنویس, زیرنویسهای, شده, دریافت, نویس
GT
GD
C
H
L
M
O
such
/sʌtʃ/ = ADVERB: چنین, چنان, این طور;
ADJECTIVE: این قبیل, یک چنین;
PRONOUN: این جور;
USER: چنین, مانند, از جمله, چنان, این قبیل
GT
GD
C
H
L
M
O
suggest
/səˈdʒest/ = VERB: اشاره کردن بر, بفکر خطور دادن, اظهار کردن, پیشنهاد کردن, تلقین کردن;
USER: نشان می دهد, پیشنهاد, پیشنهاد می, نشان می, حاکی از
GT
GD
C
H
L
M
O
suited
/ˈsuː.tɪd/ = VERB: مناسب بودن, وفق دادن, جور کردن, خواست دادن, خواستگاری کردن, لباس دادن به;
USER: مناسب, مناسب است, مناسب هستند, بسیار مناسب, مناسب می
GT
GD
C
H
L
M
O
surroundings
/səˈraʊn.dɪŋz/ = NOUN: محیط, مجاورت;
USER: محیط, محیط اطراف, اطراف, محیط های, محیط اطرافشان
GT
GD
C
H
L
M
O
system
/ˈsɪs.təm/ = NOUN: سیستم, نظام, دستگاه, منظومه, روش, نظم, ترتیب, جهاز, اسلوب, سلسله, همست, همستاد, رشته, قاعده رویه, سبک;
USER: سیستم, نظام, دستگاه, سیستم های, سیستم را
GT
GD
C
H
L
M
O
take
/teɪk/ = VERB: گرفتن, برداشتن, بردن, ستاندن, پنداشتن, لمس کردن;
USER: گرفتن, را, طول بکشد, را در, برداشتن
GT
GD
C
H
L
M
O
task
/tɑːsk/ = NOUN: کار, وظیفه, تکلیف, امر مهم, تمرین;
VERB: زیاد خسته کردن, بکاری گماشتن, تهمت زدن, تحمیل کردن;
USER: کار, وظیفه, تکلیف, وظیفه ای, وظیفه ی
GT
GD
C
H
L
M
O
team
/tēm/ = NOUN: تیم, گروه, دسته, گروهه, دست, جفت, یک دستگاه, اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری;
VERB: دسته درست کردن, بصورت دسته یا تیم درامدن;
USER: تیم, گروه, تیم های, این تیم, تیم ملی
GT
GD
C
H
L
M
O
thanks
/θæŋks/ = NOUN: تشکر, سپاس, سپاسگزاری, تقدیر, اظهار تشکر;
USER: تشکر, لطف, به لطف, تشکر ها, تشکر ها تمام
GT
GD
C
H
L
M
O
that
/ðæt/ = CONJUNCTION: که;
PRONOUN: ان, اشاره بدور, ان یکی;
USER: که, است که, که در, که به, را که
GT
GD
C
H
L
M
O
the
GT
GD
C
H
L
M
O
these
/ðiːz/ = PRONOUN: اینها, اینان;
USER: اینها, این, از این, به این, که این
GT
GD
C
H
L
M
O
they
/ðeɪ/ = PRONOUN: آنها, انها, خودشان, ایشان, انان, خودشانرا;
USER: آنها, که, آنها را, آنها در, می کنند
GT
GD
C
H
L
M
O
things
/θɪŋ/ = NOUN: اشیاء;
USER: اشیاء, چیز, چیزهایی, چیزهای, همه چیز
GT
GD
C
H
L
M
O
this
/ðɪs/ = PRONOUN: این;
USER: این, در این, از این, به این, که این
GT
GD
C
H
L
M
O
time
/taɪm/ = NOUN: زمان, ساعت, وقت, مدت, موقع, هنگام, فرصت, گاه, روزگار, زمانه, عصر;
ADJECTIVE: زمانی;
USER: زمان, وقت, ساعت, زمانی, مدت
GT
GD
C
H
L
M
O
to
/tuː/ = PREPOSITION: به, برای, در, در برابر, نزد, سوی, پیش, بسوی, طرف, تا نسبت به, بطرف, بر حسب, روبطرف, to-particle, to;
USER: به, برای, تا, را به, در
GT
GD
C
H
L
M
O
traffic
/ˈtræf.ɪk/ = NOUN: ترافیک, عبور و مرور, رفت و آمد, مخابره, ترابری, کسب, امد و شد, وسائط نقلیه, کالا, شد و آمد;
ADJECTIVE: داد و ستد ارتباط;
VERB: امد و شد کردن, تردد کردن;
USER: ترافیک, ترافیک را, راهنمایی و رانندگی, ترافیک در, از ترافیک
GT
GD
C
H
L
M
O
ultrasonic
/ˌʌl.trəˈsɒn.ɪk/ = USER: اولتراسونیک, مافوق صوت,
GT
GD
C
H
L
M
O
under
/ˈʌn.dər/ = PREPOSITION: تحت, زیر;
ADJECTIVE: کمتر از, تحت تسلط, زیرین, مخفی در زیر, کسری دار, موجود درزیرسطح;
ADVERB: در زیر;
NOUN: کسر;
USER: تحت, زیر, در زیر, را تحت, کمتر از
GT
GD
C
H
L
M
O
up
/ʌp/ = ADVERB: بالا, جلو, در حال کار;
PREPOSITION: بالای, روی, بر فراز, در بلندی;
VERB: بالا رفتن, برخاستن, ترقی کردن, بالا بردن یا ترقی دادن;
USER: بالا, تا, کردن, به بالا, تا به
GT
GD
C
H
L
M
O
usable
/ˈjuː.zə.bl̩/ = ADJECTIVE: قابل استفاده, مصرف کردنی, بکار بردنی;
USER: قابل استفاده, قابل استفاده در, قابل استفاده است, قابل استفاده به, قابل استفاده می
GT
GD
C
H
L
M
O
vehicle
/ˈviː.ɪ.kl̩/ = NOUN: وسیله نقلیه, حامل, رسانه, ناقل, برندگر, رسانگر;
USER: وسیله نقلیه, خودرو, وسایل نقلیه, حامل, وسیله نقلیه را
GT
GD
C
H
L
M
O
vehicles
/ˈviː.ɪ.kl̩/ = NOUN: وسیله نقلیه, حامل, رسانه, ناقل, برندگر, رسانگر;
USER: وسایل نقلیه, وسیله نقلیه, وسایل نقلیه در, وسایل نقلیه و
GT
GD
C
H
L
M
O
view
/vjuː/ = NOUN: نظر, نما, دید, منظره, عقیده, نظریه, چشم انداز, قضاوت;
VERB: دیدن, از نظر گذراندن;
USER: نظر, دیدن, مشاهده, مشاهده و, مشاهده کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
vision
/ˈvɪʒ.ən/ = NOUN: دید, بینایی, تصور, بصیرت, رویا, الهام, خیال, منظره, وحی;
VERB: دیدن;
USER: دید, بینایی, دیدگاه, دید در, تصور
GT
GD
C
H
L
M
O
watch
/wɒtʃ/ = NOUN: ساعت, دیدبان, مراقبت, پاسداری, کشیک, ساعت جیبی و مچی, پاس, مدت کشیک;
VERB: مراقبت کردن, مواظب بودن, بر کسی نظارت کردن, پاسداری کردن, نگهبانی دادن, نگهبان بودن, پاییدن;
USER: ساعت, تماشای, تماشا, تماشا کنید, را تماشا
GT
GD
C
H
L
M
O
we
/wiː/ = PRONOUN: ما, خودمان, ضمیر اول شخص جمع;
USER: ما, که ما, کنیم, می کنیم, ما از
GT
GD
C
H
L
M
O
wheel
/wiːl/ = NOUN: چرخ, چرخش, دور, رل ماشین;
VERB: گرداندن, چرخیدن;
USER: چرخ, چرخ ها, چرخ را, از چرخ, چرخ به
GT
GD
C
H
L
M
O
while
/waɪl/ = CONJUNCTION: در حین, هنگامیکه, در صورتیکه, مادامی که, حال انکه;
ADVERB: تاموقعی که;
VERB: گذراندن;
USER: در حین, حالی که, در حالی که, در حالی, در حالی که در
GT
GD
C
H
L
M
O
will
/wɪl/ = NOUN: اراده, خواست, وصیت, وصیتنامه, میل, مشیت, نیت, قصد, خواهش, ارزو;
VERB: خواستن, اراده کردن, وصیت کردن, میل کردن, خواستاربودن, فعل کمکی'خواهم';
USER: اراده, خواهد, خواهد شد, خواهد کرد, خواهد بود
GT
GD
C
H
L
M
O
without
/wɪˈðaʊt/ = PREPOSITION: بدون, بی;
ADVERB: بیرون, برون, بیرون از, از بیرون, بطرف خارج, انطرف;
USER: بدون, را بدون, و بدون, بی
GT
GD
C
H
L
M
O
zone
/zəʊn/ = NOUN: منطقه, ناحیه, بخش, حوزه, قلمرو, کمربند, زمین, مدارات;
VERB: ناحیهای شدن, جزو حوزهای به حساب اوردن;
USER: منطقه, زون, ناحیه, در منطقه, بخش
199 words